کلهر نیوز: به قلم دکتر زینب نوروز علی و آریو همتی
به گزارش کلهر نیوز ، با ورود به عصر مدرنیسم و سوژه عقلانیت مدرن ، کم کم لذت ها خوانش ذوقی متون دوره به دوره کمرنگ و کمرنگ تر شد و جهان آکادمیک ما را به سمتی برد که کم کم مخاطب ها ذوقی بودن را چندان برنتابند و سمت خوانش های آکادمیک گرایش پیدا کنند .در عصر جدید و به اصطلاح به روز رسانی شده هر نظریه علمی می بایست سه شاخصه می داشت : الف- مشخص بودگی ب- تمایز با نظریات پیشین ج- روشمند بودن یا متدیک جهت خوانش متون و آثار هنری نیز هم سو با نوآوری های مکاتب و سبک های نگرش مند نگارشی ، نیز به یک به روز رسانی دیده می شد. وقتی یک مکتب یا سبک نگارشی اعلام ظهور و بروز می کرد خوانش آثار آن متناسب با دستاورد ها و دستامد های بیانی ـ زبانی نیاز به سیستم خوانشی را به وجود می آورد تا پتانسیل های نهفته ی این آثار را بشود برای آگاهی و پربار تر شدن «انسان ـ کلمه » ها نمایش داد و سپس درک و درونی کرد. برای همین این ایراد که خیلی از منتقدان را دچار اشتباه کرده « یعنی خوانش یک متن در ژانری خاص با متد نقدی که با آن تناسب ندارد » بر طرف شود. نمونه هایی در سطوح مختلف منتقدان ادبی و حتی برخی منتقد نمایان که دچار برخی اشتباهات به دلیل عدم تناسب یک مکتب خوانشی با یک مکتب نگارشی شده اند را همه دیده ام. اما با تمام این تفاسیر بیشترین آشنایی عمومی جامعه ادبی با مکتب های ادبی نخست در دو سطح گسترده توسط سیروس پرهام – نمونه ای اولیه ـ و رضا سیدحسینی ـ نمونه ای تکامل یافته ـ اتفاق افتاد و جامعه ادبی و هنری ایران را طراوت و تازگی خاصی بخشید. اما در زمینه نقد ادبی ما بعد از نسل ملک الشعرا بهار و همدوره ای های جامع و مرجع علمی او که همزمان هم در سبک شناسی ، هم در بروز رسانی متون کهن، هم در ترجمه ، و… زحمات بایسته و مهمی برای پویایی تاریخ ادبیات ما کشیدند بعد تر با خوانش های رمانتیستی پرویز ناتل خانلری و نادر نادرپور ، ایرانیزه و تثبیت مکتب نقد فرمالیسم با شفیعی کدکنی ،سیروس شمیسا ، محمد حقوقی و بعد تر ها در این متد سایه اقتصاد نیا و فیض شریفی ، ایرانیزه و تثبیت مکتب نقد نو با رضا براهنی و عبدالعلی دستغیب ، خوانش موج نویی اسماعیل نوری علا از شاعران موج نو،خوانش های ساختارگرای مریم حسینی ، کاووس حسن لی ، مهرنوش قربانعلی ،سیدعلی میرافضلی و حمیدرضا شکارسری ، خوانش های فمینیستی منصوره شجاعی، شهلا زرلکی، روح انگیز کراچی و نزهت بادی ، خوانش های پساساختارگرای حسین پاینده ، علی باباچاهی، فرزان سجودی, لیلا اردبیلی و لیلا صادقی ، خوانش های هرمنوتیک علی تسلیمی و مکتب نقد عمیق گرا با آرش آذرپیک و برخی شاگردان ایشان رو به رو هستیم . البته منتقدان خوب فراوان باز در هر کدام از متد های خوانش متن وجود دارند اما نام های برده شده در زمینه تاریخ نقد ادبی ایران ،نقد ما را گامی به جلو برده اند. خوانش های هر کدام از این بزرگان توانسته وجوه نهفته بسیاری از متون و آثار هنری را برای تاریخ این سرزمین عریان کند. به قول دکتر آذرپیک در عصر سینرژیسم فرائیستی به سر می بریم و باید گفت که دیگر کمتر نگره تک بعدی در آفرینش ادبی و خوانش ادبی جوابگوی هم افزایی ابعاد ذهنی ،عینی و زبانی و همچنین هم افزایی ابعاد بیانی زبانی نگارشی می تواند باشد. همانگونه که در مکاتب نگرشی نگارشی نیاز به فضاهای هم افزا هستیم در زمینه مکاتب نگرشی خوانشی نیز نیازمند فضاهای هم افزا جهت خوانش فراتک بعدی هستیم . ما وقتی می بینیم خوانش های تک بعدی علمی نیز دیگر آنگونه که باید پاسخگو نیستند ، چگونه می توان به عصر پیشا علمی بودگی مدرن ،یعنی خوانش ذوقی فضاهای غیر علمی و حتی ضد علمی در برخی محافل به ظاهر ادبی گرایش داشت
کلیدواژه ها :
این خبر را به اشتراک بگذارید :
این خبر را به اشتراک بگذارید :