مصاحبه اختصاصی کلهر نیوز با آریو همتی نویسنده و تحلیلگر سینما
کلهر نیوز: خبرنگار:آناهید حافظ
به گزارش کلهر نیوز،آریو همتی از شاگردان مکتب اصالت کلمه«فراییسم» در کتاب سینمای ایران؛ از کلاسیک تا عصر فراگرایان، دورههای سینمای سرمایهمحور یا جریان اصلی را چنین دستهبندی کردهاست: ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ بهعنوان دوره محوریت ناصر ملکمطیعی، ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ دوره محوریت محمدعلی فردین، ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ دوره محوریت بهروز وثوقی، و ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ بهعنوان دوران غلبه موج سینمای فرزان دلجو.
آناهید حافظ: آقای همتی چرا دورهبندی سینمای جریان اصلی ایران عمدتاً به نام بازیگران مرد ثبت شده است؟
آریو همتی :این نامگذاریها، چنانکه روشن است، عمدتاً بر اساس میزان پولسازی، شمایلسازی و کارکرد گیشهای بازیگران مرد شکل گرفته است.
آناهید حافظ :آیا میتوان گفت ستارههای زن سینمای پیش از انقلاب در نامگذاری دورهها نادیده گرفته شدهاند؟
آریو همتی: اگر بخواهیم همین دورهها را نه صرفاً بر اساس ستارههای مرد، بلکه با در نظر گرفتن بازیگران زن ــ نه بهعنوان «جنس دوم»، بلکه بهمثابه «جنس مکمل»، همپرواز و همافزا با مردان ــ بازخوانی کنیم، به نتایج معناداری میرسیم؛که در ادامه پیرامون محوریت بازیگران زن صحبت خواهم کرد. در فاصله سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰، در کنار محوریت ناصر ملکمطیعی، میتوان از دوره محوریت ژاله علو نام برد؛ بازیگری که حضوری تثبیتکننده و مکمل در سینمای این دهه دارد. دوره ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ را بیتردید باید دوران فروزان دانست؛ مهمترین شمایل زنانه این مقطع که با تثبیت فیلم گنج قارون ساخته سیامک یاسمی، بهعنوان معشوقه همافزای سینمای فردین، حضوری ماندگار و گیشهساز بر پرده سینما یافت. در بازه ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳، تنها میتوان از دوره محوریت پوری بنایی سخن گفت؛ بازیگری که بهعنوان زوج همافزای بهروز وثوقی در قیصر مسعود کیمیایی، نقش مؤثری در آغاز و تثبیت دوران ستارگی وثوقی ایفا کرد. و سرانجام، در فاصله ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ و در متن موج سینمای فرزان دلجو، میتوان این دوره را دوران محوریت آیلین ویگن دانست؛ حضوری که با فیلم یاران و چند اثر تأثیرگذار دیگر، عنوان همافزای شاخص این موج را برای او رقم زد. بدیهی است که این نامگذاریها به معنای انکار وجود بازیگران زن توانمندتر یا پرکارتر در این دورهها نیست.
آناهید حافظ :چه تفاوتی میان «پولساز بودن» و «محوریت » در سینمای جریان اصلی قائل هستید؟ آریو همتی:سینمای سرمایهمحور یا جریان اصلی، اساساً بر مدار گیشه میچرخد و نامگذاری دورهها نیز بر مبنای میزان تأثیرگذاری اقتصادی و عناصر شاخص سینمایی هر عصر صورت میگیرد. برای مثال، حتی فروش فیلمهای خانم آتشین در اواسط دهه پنجاه از بسیاری از بازیگران زن فراتر بوده و او از جمله پولسازترین چهرهها به شمار میآید. با این حال، آیلین ویگن به واسطه نقش خاص خود در شکلدهی به موج فرزان دلجو و حضور در آثار کلیدی آن، عنوان محوریت زنانه این دوره را ــ بهمثابه عنصری همافزا ــ با خود همراه دارد.
آناهید حافظ :اگر بخواهیم از منظر تاریخنگاری سینما نگاه کنیم، نقش زنان در سینمای ایران پس از ۱۳۵۷ را چگونه میتوان تعریف کرد؟ آیا زنان در جریانهای اصلی سینمایی به جایگاهی تعیینکننده دست یافتهاند؟
آریو همتی: در سالهای ابتدایی پس از انقلاب، خودِ سینما بهعنوان «سینما» با مسئله بقا مواجه بود. حواشی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باعث شد سینما برای ادامه حیات، ناگزیر به حذف یا تعدیل بسیاری از مؤلفههایی شود که در سینمای جهان تعیینکنندهاند؛ از جمله خشونت، الکل و برخی الگوهای رفتاری. به تعبیر فاطمه معتمدآریا، این حذفها موجب شد رویکردهایی مانند سینمای کودک و سینمای شاعرانه قوام بیشتری پیدا کنند.
آناهید حافظ:سینمای جریان اصلی دهه ۶۰ را چگونه تحلیل میکنید ؟
آریو همتی: سینمای جریان اصلی دهه شصت ــ تا اواخر این دهه ــ عمدتاً به دو گونه سینمای پلیسی و سینمای دفاع مقدس محدود میشود. هر دو گونه، بهطور ذاتی، مردمحور بودند. فضای عملیات نظامی، انفجار، آژیر و تخریب، امکان چندانی برای حضور زن بهمثابه «زن» فراهم نمیکرد. قهرمانان این سینما جمشید هاشمپور و فرامرز قریبیان بودند و منطق دراماتیک آثار نیز بر بدن، کنش و قهرمانی مردانه استوار بود.
آناهید حافظ: در چنین ساختاری، فیلم عروس چه جایگاهی پیدا میکند؟
آریو همتی: عروس را باید نقطهای گسستگونه در دل سینمای جریان اصلی دانست. علیرضا داوودنژاد، متأثر از موج سینمای فرزان دلجو، فیلمنامهای نوشت که بهروز افخمی آن را در سال ۱۳۶۹ ساخت. اهمیت عروس فقط در ساختار روایی یا محبوبیت گیشهای آن نیست، بلکه در نوع مواجههاش با زن بهعنوان عنصر فعال در روایت است. این فیلم حتی از سوی چهرههایی مانند مرتضی آوینی و مسعود فراستی نیز مورد حمایت قرار گرفت؛ یعنی از دل جریان فکریای که معمولاً در برابر سینمای روشنفکرانه موج نو موضع میگرفت. عروس به این معنا، آغازگر دیدهشدن پررنگتر زن در سینمای جریان اصلی است، هرچند بهتنهایی نمیتواند بار یک تحول پایدار را بر دوش بکشد.
آناهیدحافظ: این تحول چه زمانی بهطور جدیتری تثبیت میشود؟
آریو همتی: با ورود فیلمسازان زن؛ حضور پوران درخشنده، رخشان بنیاعتماد و تهمینه میلانی، نقطهای تعیینکننده در تاریخ سینمای پس از انقلاب است. تفاوت بنیادین آنها در این است که زن نه صرفاً موضوع روایت، بلکه سوژه نگاه میشود. ما به برابری زن و مرد باور داریم، اما این برابری به معنای یکساننگری نیست. تفاوتهای روانی و زیستی وجود دارد و زن، وقتی در جایگاه سوژه قرار میگیرد، مسائل زنانه را از «روانگاه زنانه» خود عبور میدهد. این عبور، نوعی پالایش و دقت روایی ایجاد میکند. وقتی این نگاه با تسلط تکنیکی ــ مانند آنچه در آثار پوران درخشنده دیده میشود ــ همراه شود، نتیجه آثاری اجتماعی و انسانی است که هم تأثیرگذارند و هم جریانساز.
آناهیدحافظ: در سطح بازیگری، نیکی کریمی با عروس به محبوبیتی فراگیر رسید. آیا میتوان او را نخستین شمایل زنانه سینمای جریان اصلی پس از انقلاب دانست؟
آریو همتی: بله. نیکی کریمی را میتوان نخستین اتفاق مهم سینمای جریان اصلی پس از ۱۳۵۷ دانست. پیش از او بازیگران بزرگی مانند سوسن تسلیمی، گلاب آدینه، هما روستا، فریماه فرجامی و بیتا فرهی حضورهای درخشانی داشتند، اما این حضورها عمدتاً در سینمای روشنفکری و اندیشهمحور ثبت شد. سینمای جریان اصلی، برخلاف آن، بر منطق گیشه و موجهای اثرگذار بر گیشه استوار است. نیکی کریمی توانست دقیقاً در این فضا به شمایل بدل شود؛ شمایلی که هم مخاطب عام را جذب کرد و هم مسیر تازهای برای حضور زن در این سینما گشود.
آناهید حافظ: جایگاه فاطمه معتمدآریا را در این میان چگونه تعریف میکنید؟
آریو همتی: اگر بازیگران را به چهار دسته نابازیگران، بازیگران حرفهای، ستارهها و بازیگران معمولی تقسیم کنیم، فاطمه معتمدآریا در زمره بازیگران حرفهای قرار میگیرد که در مقاطعی به جایگاه ستاره نیز دست یافته است. او در دورههای محوریت نیکی کریمی و سپس هدیه تهرانی، مهمترین «تابع» این دو در سینمای جریان اصلی بود؛ تأکید میکنم که این تابعبودن ناظر بر منطق گیشه است، نه قدرت بازیگری. انتخاب نقشهایی که برای حقوق زنان میجنگند، تضاد میان آرامش بیرونی و احساسات آتشفشانی درونی، قدرت دیالوگگویی، تسلط بر صحنه، توان بدنی بالا و روحیه عصیانگرانه، از معتمدآریا بازیگری ساخته که هم محبوب است و هم ماندگار.
آناهیدحافظ: آیا این ویژگیها در دیگر بازیگران زن نیز قابل مشاهده است؟
آریو همتی: بازیگران زن سینمای ایران، از نسلهای نخست مانند مادام سیرانوش و آسیا قسطانیان تا فخرالزمان جبار وزیری، روحانگیز و ایران دفتری، همگی با دشواریهای بسیار حضور خود را تثبیت کردند.
با بازتر شدن فضای اجتماعی و ورود بازیگرانی چون ژاله علو، سوسن، ویدا قهرمانی، مهین دیهیم، شهلا و فرانک میرقهاری، امکان حضور زنان افزایش یافت. با این حال، آنچه برخی را به شمایل تبدیل میکند، همزمانی درستِ توان فردی، موج سینمایی، منطق گیشه و شرایط تاریخی است.
زنانی مانند آذر شیوا، ویکتوریا، روفیا و پروین غفاری، نقشهای تعیینکنندهای در تثبیت حضور زن بر پرده سینما ایفا کردند. نسل بعدی شامل پوران، فروزان، پوری بنایی و فریبا خاتمی توانست شمایلهای زنانه را تقویت کرده و بخشی از مطالبات اجتماعی و فرهنگی زنان را به جریان اصلی سینما وارد کند. همچنین بازیگرانی مانند نوری کسرایی، فخری خوروش، مری آپیک، فائقه آتشین، کبری سعیدی و ایرن نیز بخشهای متنوع حضور زن در سینما را جان دادند.
آناهید حافظ: از بین بازیگران زن کدام بازیگر را می توان نماد بازیگری دهه ۷۰دانست؟
آریو همتی: معتمدآریا در دوره خود، به نوعی «قله» محسوب میشود؛ او طیف متنوعی از دستاوردهای بازیگری را درونی کرده و نماد بازیگری دهه هفتاد است. همزمان، نسلی نوین شامل فاطمه گودرزی، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، نیلوفر محمودی،عاطفه رضوی؛ فاطمه صامتی و شهره سلطانی وارد سینما شدند؛ نسلی پرشور، عصیانگر که حامل ظرفیتهای تازه برای بیان دغدغههای زنان بود.
آناهید حافظ: طبق مطالعات شما و کتاب «سینمای ایران از کلاسیک تا عصر فراگرایان»، نیمه دوم دهه هفتاد دوره هدیه تهرانی و محمدرضا فروتن است. نقش زنان در این دوره چگونه بود؟
آریو همتی: در این دوره، زنان توانستند همراه با دیگر مطالبات اجتماعی، حضور پررنگی در سینما داشته باشند. هدیه تهرانی به نماد مبارزه و عصیان برای حقوق زنان تبدیل شد. همچنین بازیگرانی چون نیکی کریمی، میترا حجار، لیلا حاتمی، کمند امیرسلیمانی، شقایق فراهانی، مریلا زارعی، گلشیفته سیمایی، عسل بدیعی، پوپک گلدره، نوشین حسینخانی و ساره آرین، همسو با او ظاهر شده و موجی همافزا ایجاد کردند. این همسویی، نخستین نمونه تثبیت شمایل زنانه در سینمای جریان اصلی پس از انقلاب بهشمار میآید.
آناهیدحافظ: دهههای بعدی، با محوریت محمدرضا گلزار و مهناز افشار، چه ویژگیهایی داشت؟
آریو همتی: این دوره عمدتاً سینمایی خنثی، پرزرق و برق و متکی بر طبقات مرفه جامعه ارائه میکرد. بیش از نود درصد جامعه در این سینما حذف شده بودند و زن بهعنوان سوژه غالب دیده نمیشد. حضور مهناز افشار در این مقطع بیشتر جنبه نمادین و موقت داشت و تصویرسازیهای کاریکاتورگونه از طبقات پایین، واقعیت اجتماعی جامعه را بازنمایی نمیکرد. این سینما در خدمت رویافروشی برای طبقات فقیر و تقویت ایدئولوژیهای نئولیبرالیسم بود.
آناهید حافظ: پس ورود موج تازه سینمای مطالبهگر چه تغییری ایجاد کرد؟
آریو همتی: با آغاز موج دوم سینمای مطالبهگر در نیمه دهه نود، زنان بار دیگر به جایگاه محوری دست یافتند. پریناز ایزدیار از سال ۱۳۹۴ به وجهه محوری رسید و حضور او با بازیگرانی چون طناز طباطبایی، سارا بهرامی، غزل شاکری، ترانه علیدوستی، باران کوثری، هدی زینالعابدین و صدف اسپهبدی همسو بود. در این دوره، ایزدیار حضوری محوریتر و اثرگذارتر داشت و توانست نقش زن در سینمای جریان اصلی را بهطور ملموس تثبیت کند.
آناهید حافظ: میتوان نتیجه گرفت که نسل جدید زنان سینما، همسو با مطالبات اجتماعی، توانست حضور فعال و محوری خود را تثبیت کند؟
آریو همتی: بله، نسل جدید نشان داد که حضور زن در سینمای جریان اصلی دیگر محدود به نقشهای سنتی نیست، بلکه میتواند هم محور و همافزا با مردان، مسائل اجتماعی و مطالبات زنان را در پرده سینما مطرح کند. این روند، نمایانگر تکامل شمایل زنانه در سینما و همافزایی آن با تحولهای اجتماعی و فرهنگی ایران است.
این خبر را به اشتراک بگذارید :
این خبر را به اشتراک بگذارید :