مصاحبه با روح اله شرفی شاعر معاصر

مصاحبه گر: میثم رجبی

کلهرنیوز: با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد گرانقدر و تشکر بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتین

وقت شما بخیر جناب رجبی عزیز و ارجمند جوان فعال و خوش بین و تلاشگر در ارائه ادبیات ایران. ممنون و سپاسگزارم از عنایت جنابتان.

کلهرنیوز: استاد گرامی لطف کنید ابتدا بیوگرافی از خود برای خوانندگان بیان بفرمایید؟

بنده روح اله شرفی آموزگار بازنشسته اسلام آباد دارای مدرک دیپلم ادبی سال پنجاه و کتابی چاپ ننموده و اثری هم در دست چاپ فعلا ندارم. بنده بیشتر مثنوی و قصیده بر قلمم جاری می شود، طولانی و چاپ بیست مثنوی یا قصیده یک کتاب را در بر می گیرد.

خدمت جنابتان عرض کنم حضرتعالی و سایر جوان های عزیز و ارجمند بیشتر در ادبیات امروز تلاش دارید و جایگاهش را به راستی هدایت می فرمایید به نظر بنده اگر ادبیات از حسادت ها، منم ها و بغض های بیهوده به دور باشد راهش را به نیکی ادامه خواهد داد. ادبیات باید از ادب سرچشمه بگیرد و رعایت ادب هم باید در همه ی طالبان ادبیات و دوستدارانش درخشان باشد.

همه باید در حفظ حرمت هم کوشا باشیم اگر انتقادی هم بر شعر، داستان و روایت هم داریم دوستانه بدون خدشه به شخصیت شاعر نویسنده ووو، مطلب خود را دوستانه بیشتر خارج از جمع به هم ارائه دهیم.

بنده حدی ندارم صاحب نظر برای این مطالب باشم. دست بوس جنابتان و سایر عزیزانی که در این را با جدیت قلم فرسایی دارند بوده و هستیم.

جناب رجبی عزیز بنده از زمان آغاز جنگ تحمیلی در انجمن های شعری این شهرستان با کمال میل حضور یافته و سعی بر این داشته شنونده ی خوبی باشم تا کنون هم فقط برای دل دردمند خویش سروده ام و آرزو دارم خداوند همه ما را در شاهراه ادبیات غنی و ارزشمند این مرز و بوم هدایت فرماید.

کلهرنیوز: کجا به دنیا آمدین و دوران تحصیل شما در کجا گذشت و از شغلتان بگویید؟

تولد یافته در شهری خفته در دل کوه های سر به فلک کشیده چون مانش، سیوان، کل انار قلاقیران وووو به نام ایلام شهر شیر زنان و شیر مردان زاگرش نشین این مرز و بوم. دوران دبستان را در مدارس ایلام با بخاری های هیزم سوز و سرمای جانکاه سپری نمودم. آن بخاری های هیزم سوز کو / کو کجاست آن ناله ی هیزم فروش بانگ زیبایش دگر ناید به گوش/ سوت زیبای سماورها کجاست/ آن صدا تا زنده ایم آوای ماست / آتشی در سینه اش بودی مدام خوش نوایی داشتی هر صبح و شام آن زمانها وقتی آسمان می گریست و ابر شیحه می کشید و صدای غرش رعد گوش جان را می لرزاند و انوار زرین رعد از دامنه ی مانش کوه گه گاهی شهر را منور می نمود.

آری آن دوران ابتدایی آنچنان زیبا و دل انگیز گذشت البته کلاس سوم را در کرمانشاه شهر عشق و احساس شهر شیرین و فرهاد در محله تاریکه بازار بن بست بلوریان درس خواندم آن زمانی که تاکسی های کرمانشاه بنز مدل صد و هشتاد و صد و نود بودند. دوران دبیرستان بنده هم در ایلام به پایان رسید. پس از دریافت مدرک عازم خدمت شده سپس به مدت یکسال استخدام بهداری راه های ایلام بودم. ولی به علت ازدواج و انتقال به اسلام آباد استعفا داده در آموزش و پرورش کرند به خدمت مقدس آموزگاری مشغول شدم.

از سال شصت و چهار تا کنون هم در جوار مردم مهربان و انسان دوست اسلام آباد دستی به دعا مشغول ادامه ی حیات هستیم.

کلهرنیوز: جایگاه ادبیات را در میان هنرهای هفتگانه چگونه می بینید؟

جایگاه ادبیات را با تلاش بیشتر و حضور ارزشمند جوانان می توان درخشان نمود و درخشان دید با یک هدف بدون بغض و غرض ورزی فقط در راه عشق به دیار خود سرودن…

کلهرنیوز: از شاعران اسلام آباد غرب و جایگاه آنها در ادبیات استان و کشور بگویید؟

بحمداله شهر ما مملو از استعدادهای درخشان در شعر می باشد. جوانان نو ظهوری درخشانند چه در فارسی سرایی و چه در اشعار وزین کوردی امید این کشتی با ناخدایان زبر دست و دریا شناس و موج شکن اقیانوسهای جهان را طی فرماید، به امید ان روز. آرزو دارم چنین روز و روزهای درخشان را در این شهر و دیار به تماشا بنشینیم و جوانان برومند و ادیب شهرمان را بر قله های سعادت بنگریم به امید آن روز.

کلهرنیوز: در پایان اگر مطلبی هست از قلم افتاده در خدمت شما هستم.

نه مطلب خاصی نیست، سپاس از زحمت و عنایت جنابتان آقای رجبی ارجمند و بزرگوار، پایدار و عزتمند باشید

در پناه ایزد منان.

سپاس از لطف شما.

 

 

 

 

 

 

 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید :